کد مطلب:5477 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:109

پیام رسالت و دین در دعوتی عاقلانه
خوشبختانه تمامی دعوت های رسول اكرم صلی الله علیه وآله آمیخته با استدلال بود، زیرا رسالت از طرف خدایی بود كه دارای حجت بالغه است. خداوند در قرآن می فرماید: «فَلِلّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ» [1] .

بر این اساس، امّت این رسول هم باید از حجّت بالغه برخوردار باشد. لذا خدای متعال به دنبال دستور تحویل قبله، به مسلمانان صدر اسلام می فرماید:

«لِئَلاَّ یَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْكُمْ حُجَّةٌ» [2] ؛ ما قبله را دگرگون كردیم تا دیگران علیه شما احتجاجی نداشته باشند.

نیز خطاب به مسلمانان می فرماید:

«وَلا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...» [3] ؛ با صاحبان مذاهب گوناگون از راه جدال احسن به مجادله برخیزید و از جدال باطل بپرهیزید، ضمن این كه فریب جدال باطن آنان را نخورید؛ چرا كه دین اسلام بر اساس علم و عقل استوار است و لازم است كه یهودیان و مسیحیان را با اصول اسلامی آشنا سازید.

خداوند در قرآن كریم، اهل كتاب را به دو گروه تقسیم می كند:

الف) گروه متعصّب و قسیّ؛ كه از نظر بینش دارای تعصب باطلی هستند و از نظر رفتار و منش، گرفتار قساوت هستند.

ب) گروه با انصاف و اهل گرایش به حق؛ كه در معارف علمی از تحجّر به دور هستند و در احكام عملی، از تعصّب خام به دور هستند.

امّا توجّه داشته باشیم كه خداوند متعال، به رسول گرامی اش می فرماید همه جا استدلال محض سودمند نیست، گاهی موعظه نیز برای دعوت به حق راهگشاست:

«ادْعُ إِلِی سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» [4] ؛ ای رسول، خلق را به حكمت و برهان و موعظه نیكو به راه خدا دعوت كن و با بهترین طریق مناظره نما.

خداوند متعال این سه راه را فراسوی امّتی قرار داد كه اسوه آنان رسول اكرم صلی الله علیه وآله است.

بنابراین وظیفه متفكّران اسلامی است كه دیگران را با اصول حكمت و موعظت و جدال احسن به حق دعوت كنند.

قرآن، تباهی و گناه را به منزله غباری می داند كه آینه شفاف دل را تیره نموده، قلب را از علوم و معارف عقلی بی بهره می سازد.

وقتی چنین شد، قلب بسته و تیره، ایمان و گرایش به حقّ نخواهد داشت، از این رو تبه كاران درباره معارف عقلی، دید قوی ندارند و واقعاً آن را ادراك نمی كنند، لذا به انكار و تعصب بی جا و باطل دست می زنند.

نكته قابل توجه این جاست كه ملحدان، مشركان، كافران و منافقان از آن جا كه نابینا هستند و ادراك نمی كنند، خود اعتراف می كنند كه ادراك نمی كنند:

«وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ» [5] دل های یهودیان، به ادعا و اعترف خود آنان، بسته است.

به عنوان نمونه، خداوند پس از ذكر معجزات موسای كلیم، می فرماید: آل فرعون، با این كه یقین به حق بودن آن ها داشتند، ولی منكر شدند: «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ» [6] .

آن گاه كه موسای كلیم با برهان عقلی سخن می گفت كه: «قَالَ رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی كُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی » [7] .

آن ها توان ادراك این معارف بلند را نداشتند، ولی وقتی معارف تنزّل كرد و به صورت عصای موسی و ید بیضاء جلوه نمود، و معجزه صورت پذیرفت، آل فرعون فهمیدند كه حق با موسی و هارون علیهما السلام است و چون تعصّب جاهلی، مانع از پذیرش بود، لذا دست به انكار زدند.


[1] انعام (6) آيه 149.

[2] بقره (2) آيه 150.

[3] عنكبوت (29) آيه 46.

[4] نحل (16) آيه 125.

[5] بقره (2) آيه 88.

[6] نمل(27) آيه 14.

[7] طه (20) آيه 50.